گفتگو با سیدرضاشکراللهی، سردبیر سایت خبری-هنری هفتان
کتونی چینی
دنیای مجازی اینترنت شاید همانقدر که برای بسیاری دنیای فرار از مرزها و بایدهاست، برای بعضی دنیایی جدی، پر اهمیت و کارساز باشد. پدیدهی اینترنت آرام آرام و خاموش در زندگیمان نفوذ کرده و برای بسیاریمان نیازی روزمره از زندگی شخصی و حرفهای شده است. در این قحطی نشریات کاغذی تخصصی ادبیات، شاهد ظهور گستردهی مجلات و سایتهای ادبی در دنیای مجازی بودهایم: پایگاههایی تازه برای دوستداران ادبیات. اما بیشک هر پدیدهی تازهای مشکلات تازهای را هم یدک میکشد. این دنیای بی باید آیا میتواند بستری برای فعالیتهای جدی و پاسخگویی به نیازهای جدی ما فراهم کند؟ ما تا چه حد میتوانیم به نوشتههای روی نمایشگر اعتماد کنیم؟
به دنبال یافتن پاسخ اینها و صدها سوال دیگر به سراغ سیدرضا شکراللهی، صاحب سایت ادبی-هنری خوابگرد و سردبیر سایت خبری-هنری هفتان رفتم. البته به فراخور موضوع مصاحبه، به شیوهی «اینترنتی»!
- یک سایت ادبی به نظر شما چه امکان تازهای در اختیار نویسنده و مخاطب قرار میدهد؟
سایتهای ادبی از نظر محتوا همان کارکردی را دارند که نشریات کاغذی دارند، با این تفاوت که امکان تعامل با مخاطبان در فضای وب هم بسیار بیشتر است، هم بیواسطه تقریباً. افزون بر این، با توجه هزینهی راهاندازی یک سایت ادبی که در برابر نشریات کاغذی، هم از نظر مالی و هم گرفتاریهای مخصوص ایران مثل مجوز و نظارت و...، آدمها و گروههای زیادی امکان نشر آثار و نقدهایشان را مییابند و در واقع، فضای ادبیات در وب، فضای دموکراتیکتری به نظر میرسد. خب همین ویژگیها به اندازهی کافی جذابیت دارند که باعث شوند تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، احساس کنند امکانات تازهای در این فضا دارند.
- در کشورهای متمدن دنیا پدیدهی اینترنت و نشریات به موازات هم حرکت میکنند. آیا در ایران هم همین شرایط وجود دارد؟ (چرا؟ کمی توضیح دهید)
نه، در ایران چنین نیست. در ایران اصلاً مگر چند نشریهی ادبی داریم که بخواهند با فضایی اختصاصی در وب هم فعالیت موازی انجام دهند؟ افزون بر این، همین شمار کم هم اگر قرار باشد چنین کنند، مگر چهقدر مخاطب دارند که آن را هم به هوای وب از دست بدهند؟ اما از این که بگذریم، همین شمار اندک نشریهها هم بسیار غافلاند از امکان تبلیغاتی فعالیت موازی در وب. این رسم جاافتادهای ست که نشریات کاغذی، با اتکا به سایت خود، تازهترین شمارههای خود را به خوانندگان خود معرفی کنند و یا با انتشار برخی از مطالب تازهشان روی وب، خواننده را به خرید نشریه ترغیب کنند. در این موضوع، کمی بیسلیقگی دخالت دارد. اما نمیتوان از این هم گذشت که اغلب نشریات در چرخاندن نشریهی خود از نظر مالی گرفتاری بسیار دارند و فعالیت موازی روی وب، با توجه به ضعف شدید درآمدزایی اینترنتی، بار ایشان را سنگینتر میکند. برای حل این مشکل، شاید بتوان از امکان وبلاگهای رایگان بهره جست که آن هم به همان دلیل بیسلیقگی، چندان جدی گرفته نمیشود.
- در دنیای مجازی به دلیل سهولت راهاندازی یک وبلاگ یا سایت ادبی ممکن است عدهای دچار توهمی بزرگ شوند. این آدمها خود را همسطح نویسندگان و وبلاگنویسان بزرگ میبینند. این توهم میتواند در آنها به وجود آید که اگر فلانی وبلاگ دارد خوب من هم دارم. یا اگر اثر فلانی در اینترنت منتشر شده خوب اثر من هم میشود. این توهم به نظر شما چه عواقبی را در بر دارد؟
این توهم، از نظر من متأسفانه فاجعهی بزرگی ست که رخ داده و هنوز هم پیامدهای منفی آن برخی را آزار میدهد. ببینید، امکان نوشتن و نشر در فضای وب، امکان بیبدیلی ست برای گسترش فضای دموکراتیک در ادبیات، و از این نظر بسیار ارزشمند است. اما آسیبِ جدی چنین فضایی، ایجادِ همین توهم زیانبار است که در دو سه سال اخیر باعث شد نوعی ابتذال در این فضا رخنه کند. منظورم از «ابتذال» مفهوم اخلاقی و عرفی آن نیست، بلکه آسانگیری و جذابیتهای سطحی و زودگذر و غلبهی سلیقهی عوام بر خواص است. اما به مرور زمان، این مصیبت بزرگ کمی رنگ باخته. یکی به دلیل فراگیر شدن روزافزون استفاده از امکانات وب مثل وبلاگ و سایت، که خود باعث شکسته شدن هویتهای بیبنیاد شد و دیگر این که بیمایگان پس از مدتی حرفهایشان ته کشید و آرام و آرام به خود آمدند و دیدند که وبلاگداری و سایتداری لزوماً به معنای برخورداری از اندیشه و هنر و توانایی و تجربه نیست. به اینها بیفزایید این را که به تدریج، نویسندگان و منتقدان واقعی، توانستند شبکهها و جزیرههای خویش را در این فضا بیابند و اکنون دیگر متوهمان این فضا امکان چندانی برای دیده شدن یا شنیده شدن ندارند. ماجرای آب دریاست و کفِ آن!
- آیا میتوان به مطالب منتشر شده در اینترنت به چشم منبع و مرجع نگاه کرد؟ چراکه هیچ سیستمی ناظر بر سندیت مطالب منتشر شده در اینترنت نیست و ممکن است هر کس با هر میزان اطلاعات نظر شخصیاش را در موردی بنویسد و در جستجوها نظرش به عنوان مرجع تلقی شود.
مگر در نشریات کاغذی، سیستمی وجود دارد که سند مطالب را تأیید و امضا میکند؟! بهتر است این موضوع را در دو بخش و هر بخش را در دو عرصه بنگریم. یعنی اینترنت را فعلاً تقسیم کنیم به وبلاگ وبسایت، و محتوا را به دو قسمتِِ خبرها و نظرها. پایگاههایی که هویت روشنی دارند، مشکل چندانی از نظر مرجع قرار گرفتن در عرصهی خبر و گزارش ندارند. ولی پایگاههای با هویت پنهان و نیز وبلاگها هنوز چندان قابل اطمینان در این عرصه نیستند. آن چه تا کنون از وبلاگها به عنوان منبع خبر یاد شده، در دو حالت بیشتر نبوده است؛ یا انحصار در اطلاعرسانی، همانند نقشی که یک وبلاگ ناشناس در ماجرای زلزلهی فلان شهر ایفا میکند. یا وبلاگهایی که اعتبار خود را از نویسندهی خود میگیرند. یعنی فلان روزنامهنگار یا نویسنده یا شخصیت فرهنگی، با اتکا به اعتباری که در فضای واقعی دارد، به خبرها و مطالب وبلاگش نیز از منبع قرار گرفتن، اعتبار میبخشد. با این همه، به طور عام وبلاگها از این نظر دیده نمیشوند. اینها در عرصهی خبر است. اما نظر شخصی که دیگر نیازی به سندیت ندارد؛ «نظر شخصی» ست و میتوان آن را بیان کرد یا نکرد. اساساً وبلاگ برای همین بوده تا نظرهای اشخاص را بخوانیم. سندیتِ این «نظر»ها را خودِ خواننده یا مخاطبِ رسانهای که آن نظر را بازنشر میکند، تشخیص میدهد و نیازی به سیستم و سامانه ندارد!
حتا بعضی معتقدند کیفیت آثار منتشر شده در اینترنت چندان مهم نیست. شما با این حرف موافقید؟
کافی ست کمی با فضای وب آشنا باشید تا بفهمید که کسانی که این حرف را میزنند، اصلاً شناختی از این فضا ندارند؛ بنابراین ین ادعا به نظر من اصلاً شایستهی بحث یا رد و اثبات نیست.
-بسیاری معتقدند آنقدر که در ایران وبلاگ و سایت و به طبع آن وبلاگ و سایت سایت ادبی داریم (چه حرفهای و چه غیر حرفهای) در بسیاری از کشورهایی که از ما در حوزهی ادبیات موفقترند نداریم. مثل هلند، ایتالیا و یا آلمان و.... این حجم کثیر وبلاگ و سایت ادبی قاعدتا نباید در ادبیاتمان تاثیری میگذاشت؟
من نمیدانم این آمار را شما از کجا آوردهاید. ولی اگر فرض را هم بر درستی این وضع بگذاریم، باید توجهتان بدهم به کارکرد عمومی وبلاگ در جهان و کارکردهای خاص آن در ایران. اگر بپذیریم که وبلاگ نقش رسانهای در ایران دارد، با توجه به محدودیتهای زیادی که در فضای ادبی ایران وجود دارد، چه محدودیتهایی که به آن «سانسور» میگوییم و چه کاستیهایی که در حوزهی نشر و رسانهها داریم، اقبال به وبلاگ امری طبیعی محسوب میشود.
اما از نظر اثرگذاری بر ادبیات، باز هم با شما موافق نیستم. منظور شما از «تأثیر» چیست؟ مگر قرار بوده وبلاگهای ادبی چه تأثیری بر ادبیات بگذارند که نگذاشتهاند؟ و مگر قرار بوده اصلاً تأثیر بگذارند؟ من شخصاً برای وبلاگها و سایتهای ادبی کارکرد رسانهای قائلام و از این نظر میپندارم با همهی آسیبهای جانبی فضای وب در عرصهی ادبیات، اگر این فضای رسانهای نبود، حال و روز ادبیاتِ ما بسیار بدتر میبود. در روزگاری که کافهنشینی از نوع ادبی یا خریدار ندارد یا با محدودیتهای عجیب حکومتی روبهروست، در روزگاری که مشتاقان گونههای ادبی، منابع آزادی برای استفاده ندارند، در روزگاری که برگزاری جوایز ادبی با هزار مکافات و دردسر روبهروست، در روزگاری که جدلهای سودمند ادبی جایگاهی برای بروز ندارند، در روزگاری که مرزهای سیاسی و عقیدتی، فاصلههای ناگزیری انداخته میان اهل ادبیات، در روزگاری که ادبیات بیپشتوانهترین نوع هنری در تولید است، در روزگاری که ادبیات در رسانههای ملی ما جایگاهِ شایستهای ندارد؛ در این روزگار اگر همین وبلاگها و سایت های ادبی هم نبودند، گمان کنم میتوانستید بهسادگی غلظت گرد مرگ و رکود بر این فضا را بیشتر و خفهکنندتر لمس کنید!
-البته این آمار را بخش خبر شبکهی فنآوری اطلاعات ایران منتشر کرده. اما در محیط وبلاگستان فارسی به تعداد بسیار زیادی وبلاگ ادبی برمیخوریم که بسیاری از آنها به انتشار آثار شخصی و حتی ضعیف میپردازند. جالب اینجاست که بازدیدکنندهی چندان کمتری هم از دیگر وبلاگها ندارند! به نظر شما این فراوانی باعث دلسرد شدن فعالان جدی حوزهی ادبیات در اینترنت نمیشود؟ و باعث نمیگردد احساس کنند مطالب جدی بازخورد چندانی ندارند؟
اولاً که من فراوانی خاصی نمیبینم و اتفاقاً میپندارم که عرصهی ادبیات در وب هم هنوز دچار فقر است. دوم این که هر قدر هم با فراوانی روبهرو باشیم، تجربه نشان داده که مطالب جدی مخاطبِ جدی خود را مییابند و خیلی کم پیش میآید که در هزارتوی وب گم شود. این شاید به خاطر همان شبکههای کوچکی باشد با گرایشهای گوناگون و گاه مخالف که تشکیل این شبکهها مختص فضای وب است و کارکرد کافهنشینی و محفلی در وفضای غیرمجازی دارد.
-به نظر شما چرا جمع کثیری از هنرمندان با اینکه به اهمیت و جایگاه سایتهای ادبی واقفاند تن به دنیای مجازی ندادهاند؟
آنها هم ناگزیرند به تن دادن. هماکنون هم تن دادهاند. شاید برخی هنوز در ایجاد پایگاه اختصاصی برای خود تردید داشته باشند، ولی اکنون دیگر از حضور در این فضا، حتا به قدر مطالعهی وبلاگها و. سایتهای مورد علاقهی خود گریزی ندارند. استفاده از وب در شکلهای گوناگوناش، اکنون دیگر یک تفنن یا استفادهی فوقالعاده نیست؛ بلکه ضرورتِ حضور است.
-به نظر شما استفاده از واژهی "انتشار" برای اثری که در یک سایت یا وبلاگ ادبی گذاشته میشود صحیح است؟ میتوان اثری را که در اینترنت قرار داده میشود منتشر شده دانست؟
البته که این طور است!
-با توجه به اینکه بابت انتشار اثر در این سایتها هیچ حقالتالیفی به نویسندهی یک اثر نمیرسد، چه دلیلی سبب استقبال مولفین از سایتهای اینترنتی میشود؟
مگر در نشریات کاغذی به همهی نویسندگان و متنتقدان حقالتألیف میدهند؟! گاهی هم خوانده شدن مطلب آن قدر برای نویسنده ارزش دارد که اصلاً به فکر حقالتألیف آن نباشد.
-اما شاهد بازنشر بسیاری از مطالب منتشر شده در سایتها و وبلاگهای اینترنتی – با ذکر منبع و یا بی ذکر منبع- در مجلات و روزنامهها هستیم. آیا بابت این بازنشر حقالتالیفی به مولف و یا سایت مربوطه پرداخت میشود؟
به قدری که من خبر دارم، نه، پولی پرداخت نمیکنند. مجلهها و روزنامهها همین که برای بازنشر یک مطلب از صاحب آن اجازه بگیرند یا دستِکم نام و آدرس منبع را ذکر کنند و مطلب را به نام خود منتشر نکنند، خودش غنیمت است!
-برای اثری که در یک سایت ادبی قرار میگیرد چه تدبیر امنیتیای از نظر جلوگیری از انواع سرقت ادبی و کپیرایت اندیشیده شده است؟ نویسندهای که اثرش به سرقت میرود برای کسب حقوق خود چکار میتواند بکند؟
در حال حاضر هیچ کاری نمیتواند بکند. نهایتاً میتواند در رسانهی خود اعتراض کند و اگر صدای اعتراضاش شنیده شد، در فضای اخلاقی بهوجود آمده، از صاحب اثر عذرخواهی شود و یا به شکلی جبران سرقت شود!
-با توجه به اینکه درآمد خاصی از محل یک سایت ادبی کسب نمیشود و از طرف دیگر امری ست بسیار وقت گیر چه چیزی باعث شده که شما به این کار بپردازید؟
من پیش از هر چیز خودم را آلودهی این وضع میدانم. ولی دستِکم در سایت هفتان که بخش ادبی آن بسیار مورد توجه است، از ابتدا تلاش کردهام ادارهی سایت را با بهرهگیری از امکان آگهی، به گونهای پیش ببرم که از جیب خودم هزینهی عینی برای آن نپردازم. حالا چه قدر در این کار موفق بودهام و یا هزینههای غیرعینیای که من و همکاران عزیزم برای ادارهی آن میپردازیم چه قدر است، بحثِ تلخ جداگانهای ست. گاهی همین سوال شما را از خودم میکنم، و به جواب عجیبی میرسم؛ این که خب، اگر نکنم، چه کنم؟!
-در دنیای مجازی هم سایتهایی که به مقولهی ادبیات و هنر میپردازند مهجورند و کم بازدید کننده؟ خود شما به طور متوسط روزانه چند بازدیدکننده دارید؟
دقیقاً همین طور است. اگر از میزان بازدید بسیار زیاد سایتهای ممنوع و غیراخلاقی بگذریم، در فضای وب هم سایتهای سرگرمکننده، سیاسی و اجتماعی بازدیدشان قابل مقایسه با بازدید سایتهای هنری و ادبی نیست.
- به عنوان آخرین سوال: به نظر شما این همه تلاش فایدهای هم داشته؟ آیا توانسته در این وضع نابسامان ادبیات ایران تغییری ایجاد کند و یا دست کم بر آن تأثیری کوچک بگذارد؟
عبارتِ «تأثیر بر وضع ادبیات ایران» بسیار کلی ست. من فقط این را میدانم که دو سایت هفتان و خوابگرد، به گواهی شمار زیادی از اهل ادبیات، توانسته به حفظِ رونق رسانهای این فضا کمک کند و گاهی حتا آن را تقویت کند. و اگر اثرگذاری اینها در همین حد هم باشد، من کلاهم را به هوا پرتاب میکنم. و اگر میبینید که کلاهی به سر ندارم، به همین دلیل است که به این حد از اثرگذاری یقین دارم و کلاهم اکنون در حال چرخ خوردن در هواست، تا کی که بازآید و تا کجا بر سرم رود!
سلام
خیلی بلاگ پر بار و مطالب متفاوت و جالبی دارید
با تبادل لینک موافقید؟
موفق باشید
شما با احترام لینک شدید .
متن مصاحبه را هنوز کامل نخوانده ام .برمی گردم .
بدرود
گواش طراح سوالهاش هم خودت بودی ؟ سوالهای خوبی بود اما یه کم چالشیش میکرد بهتر بود !D:
به قول فرهاد :؛گفتنی ها کم نیست ؛
حق با جناب شکر اللهی ست .من هم گاهی فکر می کنم که فضای اینترنت به نحوی به جای کمک ،فضای ادبیات را کوچک می کند به قول دوستی وبلاگ دارد به ادبیات خیانت می کند.کلمه ی ابتذال گاه در این جا درست معنا می دهد .
دوست عزیز شما و جناب شکراللهی به نظرسنجی ایی درباره ی رمان و داستان ایرانی دعوتید .
از این که دعوتم را می پذیرید پیشاپیش ممنونم .
بسکه سال ۸۵ روتینگ کار کردی
فکر کنم آخرین بار سال ۸۶اومدم این طرفا
بریم سر فرصت ببینیم "آن طرف کوچه" چه خبره!
آن طرف کوچه را خواندم.
عالی بود و لذت بردم ...یک برش و یا یک نما بود از یک زندگی ...از یه زندگی مثل خیلی از زندگی های دیگه.
من اصولن با این تیپ داستان ها حال به خصوصی میکنم.
داستان هایی واقعی ...بدون قهرمان و بدون اتفاقات عجیب و غریب ژول ورنی و به دور از رویا های هپروتی فهیمه رحیمی و ...و...و....
فقط یه چیز برام مبهم بود ...یعنی یه جورایی ربطشو نفهمیدم با داستان ( شاید از اسکلی ما باشه)
"دو سال میشد که عروسی کرده بودیم"
"توی یک شرکت ساختمانی کار میکرد."
آیا حضور این دو تا جمله در داستان لازم بود؟!
البته اگر داستان رو یک آماتور نوشته بود سوال نمیکردم_مثلن من در سال شاید یه بار داستان بنویسم و ( در واقع خاطرات شخصی خودمو یه جورایی در قالب داستان مینویسم) و از این بابت یک آماتور تمام معنا هستم.
خلاصه مطلب به زبان عوامانه ی خودم یه جوری احساس میکنم اون دو تا جمله به داستان نمیچسبه و یا اینکه یه جور دیگه باید به خواننده میگفتی که اینا زن و شوهر هستن.
و البته یه قسمتی که خیلی حال کردم... لکنت زبان بود که به خوبی اون حس الکن صحبت کردن برام قابل درک بود
* * *
آقا بابت روده درازی شرمنده
...تا بعد
استفاده کردم
سلام دوست عزیز
وبلاگ وزین و ارزشمندی دارین
وبلاگ من د وماهی بیشتر نیست که راه افتاده و در مورد شعر و مسائل ادبی و فلسفی و اجتماعی مطلب می نویسم. خیلی دوست دارم که بتونم مخاطب بیشتری داشته باشم -البته تا الان با توجه به نوپا بودن وبلاگ بازدید خوبی داشتم - تا از بعضی از پست هام که جنبه آموزشی دارن عده بیشتری بتونن استفاده کنن به همین دلیل از شما دوست عزیز که دغدغه ادب و فرهنگ این مرز وبوم رو دارین خواهش می کنم که با لینک کردن وبلاگ من و معرفی اون به سایر دوستان وبلاگ نویس بنده رو در انجام این وظیفه خطیر یاری کنین
با امید موفقیت روز افزون برای شما
فراخوان اولین دورهی
جشنوارهی داستان کوتاه منطقه ای
(راوی )
با حضور داستان نویسان استان های (ایلام- کرمانشاه-کردستان-همدان-لرستان-آذربایجان غربی- خوزستان-مرکزی)
آفرینش های ادبی حوزه هنری استان ایلام در سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و سال نوآوری و شکوفایی و در راستای شناسایی استعدادهای ادبی و معرفی آثار برتر در زمینه ی داستانِ کوتاه جشنوارهی داستان کوتاه راوی را برگزار مینماید. علاقهمندان ضمن توجه به رعایت نکات ذیل میتوانند آثار خود را به دبیرخانهی جشنواره ارسال نمایند:
شرایط شرکت در جشنواره:
-جشنواره در دوبخش آزاد و موضوعی برگزار می شود
-بخش موضوعی شامل داستان های کوتاه با مضامین عاشورایی و شهادت می باشد
-. هر نویسنده می تواند حداکثر سه داستان در هر بخش به دبیرخانه ی جشنواره ارسال نماید
- آثار ارسالی نباید بیشتر از 8 صفحهA4 باشند.
- آثار به صورت خوانا و ترجیحا تایپ شده و در یک روی کاغذ A4 ارسال شوند.
- از ارسال مقاله، خاطره و قطعهی ادبی خودداری فرمایید.
- به 3نفر برگزیدهی جشنواره در هر بخش جوایز ارزشمندی اهدا می شود
-داوری آثار توسط سه نفر از نویسندگان برجسته کشور انجام می شود .
- اثار ارسالی نباید از برگزیده های جشنواره های دیگر باشند..
- آثار منتخب در مجموعهای چاپ خواهند شد.
-مشخصات کامل نویسنده شامل نام و نام خانوادگی نشانی و تلفن بر روی هر اثر ذکر گردد.
- مهلت ارسال آثار تا تاریخ ۲۶ اسفند ماه 87 است، آثاری که پس از تاریخ مقرر ارسال گردند در مسابقه شرکت داده نمیشوند.
- اختتامیه جشنواره در بهار سال ۸۸ برگزار خواهد شد
طریقه ی ارسال آثار:
-علاقمندان می توانند آثار خود را به نشانی ایلام-صندوق پستی 133-69315-دبیرخانه جشنواره داستان کوتاه راوی -
و یا به ایمیل: jalil313@yahoo.com
شماره تماس: ۰۹۱۸۳۴۱۲۲۹۱
سلام، ما با غرب مذاکره و صحبت کردیم، حالا بگذارید با خودمان صحبت کنیم. در خواست گفتگوی ملی برای باز سازی.