گفتگو با سیدرضاشکراللهی، سردبیر سایت خبری-هنری هفتان
کتونی چینی
دنیای مجازی اینترنت شاید همانقدر که برای بسیاری دنیای فرار از مرزها و بایدهاست، برای بعضی دنیایی جدی، پر اهمیت و کارساز باشد. پدیدهی اینترنت آرام آرام و خاموش در زندگیمان نفوذ کرده و برای بسیاریمان نیازی روزمره از زندگی شخصی و حرفهای شده است. در این قحطی نشریات کاغذی تخصصی ادبیات، شاهد ظهور گستردهی مجلات و سایتهای ادبی در دنیای مجازی بودهایم: پایگاههایی تازه برای دوستداران ادبیات. اما بیشک هر پدیدهی تازهای مشکلات تازهای را هم یدک میکشد. این دنیای بی باید آیا میتواند بستری برای فعالیتهای جدی و پاسخگویی به نیازهای جدی ما فراهم کند؟ ما تا چه حد میتوانیم به نوشتههای روی نمایشگر اعتماد کنیم؟
به دنبال یافتن پاسخ اینها و صدها سوال دیگر به سراغ سیدرضا شکراللهی، صاحب سایت ادبی-هنری خوابگرد و سردبیر سایت خبری-هنری هفتان رفتم. البته به فراخور موضوع مصاحبه، به شیوهی «اینترنتی»!
ادامه مطلب ...فقط مهم این است که راست بگویی.»
ادامه مطلب ...«راز»
شب از بستر خاموشی
بر کدامین اشک میخندد؟
چشمان سبزت
به یاد پژمردگی شانههایم
در پناه کدامین آغوش میگرید؟
ادامه مطلب ...گلى ترقى، نویسنده، مترجم، فیلمنامهنویس و شاعر معاصر در سال ۱۳۱۸ در تهران متولد شد.
پدرش - لطفالله ترقى- مدیر مجلهى «ترقى» و از اهالى قلم و اندیشه بود. بیشتر داستانهاى پدر او پاورقى بود و البته رمانى هم نوشت که هیچگاه منتشر نشد.
ادامه مطلب ...این ادبیات چه تقدسى مىتواند داشته باشد براى من؟ مگر نه که مىنویسم تا رها شوم؟ مگر نه که شعر من، داستان من پشت پایىست به تمام اینها؟ چطور قبول کنم؟ تقدس شکنى من برایم تقدس پیدا نمىکند. نه. نمىکند.
ادامه مطلب ...داشتم تو سایتهاى ادبى گشتى مىزدم دنبال خبرى براى لینک که چشمم افتاد به نوشتهاى از دوست ظاهرن نوجوانى به اسم: "شاهین مجتبا پور" . این که مىگویم ظاهرن نوجوان، خصومت نیست؛ هر چه گشتم و پرسیدم، نشانهاى از این آقا پیدا نشد.
ادامه مطلب ...مرد هر روز چاقتر مىشد. مرد هر روز سبکتر مىشد. مرد هر روز کموزن
و پرحجم و سبزتر مىشد. زن غصه مىخورد، پیر مىشد. زن گاهى روى صندلى آشپزخانه کنار پنجرهى رو به خیابان مىنشست، به برگهاى تازه و تر درخت چنار خیره مىشد. فکر مىکرد، بعد لیست خرید روزانه را مىنوشت.
ادامه مطلب ...وقت است خط بزنی اول خود این خط زننده را
و بعد گوینده را براهنی را
خطش بزن! زدم
حالا به او بگو: آن را که خط زدن نتوانی چیست؟
چیزی که خط زدن نتوانم نیست
دنیا تمام خط زدنی ست
آقای خط زننده خود نفر اول خط هم
خط می زنم
و می زنم را هم
می را خط می زنم
تنها « زنم » می ماند
آن « میم » « میم » چیست؟
آن را هم خط می زنم آن « ام » را هم
می ماند زن
و آن « تو »یی که من را در « تو » نگاه داشته است
فهمیدم: « من » را خط می زنم.
چهارمین جشنوارهی ادبی اصفهان در دو بخش رمان و داستان کوتاه برای داستاننویسهای آماتور و حرفهای فراخوان داده. علاقهمندان تا ۸ آبان فرصت دارند آثار خود را برای شرکت در این مسابقه ارسال کنند. برای اطلاع بیشتر به ماهنامه ی گلستانه مراجعه شود.